- دعوت کردن
- فراخواندن نیو دیدن خواندن (کسی را)، خواهش کردن کسی کردن بمهمانی یا محفلی و جز آن
معنی دعوت کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- دعوت کردن
- فرا خواندن
- دعوت کردن
- کسی را به مهمانی خواندن، کسی را به جایی فراخواندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ستیزیدن، خواهان شدن پاتکاردن
کخشیدن
داویدن
Litigate
судиться
klagen
судитися
procesować
litigar
fare causa
litigar
plaider
procederen
menggugat
मुकदमा करना
dava açmak
kushtaki
ฟ้องร้อง
মামলা করা
مقدمہ کرنا
نفرین کردن، نفریدن
مرمت کردن، ساختن
سخن گفتن در نهفت دو به دو سخن گفتن خلوت کردن با کسی. سخن گفتن با وی در جای خلوت، عزلت گزیدن، یا خلوت کردن جایی را، بیرون کردن اغیار را از آنجا
سپوختن گاییدن
تنیدن
بالا رفتن پایگاه بلند یافتن بر آمدن بر رفتن ارتقا یافتن
ساختن، آماده کردن، تربیت دادن